دست در دست

  همش بهم میگفتی: بابا بریم مشهد. تا توی تلویزیون گند و حرم و بارگاه امام رو می دیدی میگفتی: بابا من دوست دارم برم مشهد... بابا من امام رضا رو دوس دارم. کی میریم مشهد؟؟؟  دختر گلم : بابا شرمندته که به خاطر بد بودن بابات امام دیرتر طلبیدت.   خداروشاکرم که دختری با قلبی مهربان و پاک بهم هدیه داد تا به واسطه ی روزی عزیزانم منم زائر بشم.  دختر گلم:  مشهدی شدنت مبارک دست در دست...

 پسر عزیزم تولد یک سالگیت رو تبریک میگم  تبریک میگم اول به خدا که نشون داد چطور احسن الخالقین رو بلده بیافرینه. بعد تبریک میگم به مادر مهربون و دل پاک و معصومت که با تمام پاکیش فرزند پاکی چون تورو به دنیا آورد ( البته به لطف خدا) و یک سال با تمام وجودش و با صبر تمام تیمارت کرد تا به اینجا رسیدی. بعد تبریک میگم به خواهرت، که خدا با هدیه دادن تو به خواهرت ، تکیه گاه و پشتوانه ای برای یک عمر براش در نظر گرفته. و باید به خودم تبریک بگم که منو مثل همیشه شرمنده ی لطف خودش کرده و تورو با این همه پاکی و زیبایی و خوبی و عشق و معرفت در کنار من قرار داد. و در انتها ب دست در دست...